آیا با وجود بیماری های مزمن می توان عاشق شد؟ آیا در اوایل آشنایی باید بیمار بودن خود را به طرف مقابل گفت؟ ذهن کسانی که سال ها با بیماری های مختلف دست و پنجه نرم کرده اند با این سوال ها درگیر است.
فردی که ده سال با یک بیماری درگیر بوده است حتی به آشنا شدن با جنس مخالف فکر نمی کند. سازمان بهداشت جهانی اعلام کرده است که نیمی از آمریکایی ها به بیماری های مزمن دچار هستند اما شدت این بیماری ها می تواند خفیف مانند یک تبخال همیشگی و یا شدید تر مانند بیماری کرون باشد. در موارد شدید فرد حتی به زندگی مشترک و ازدواج فکر هم نمی کند.
چه زمانی باید بیماری را به فرد مقابل بگوییم؟
عمده ترین سوالی که بیماران در ذهن خود دارند این است که چه زمانی باید بیماری را به فرد مقابل بگوییم؟ گفتن آن در همان ابتدای رابطه می تواند فرد را بترساند و دیر گفتن آن نیز می تواند او را بی اعتماد کند. پس چه زمانی مناسب است؟
یکی از بیمارانی که به دیابت نوع ۱ دچار بود از ترس اینکه نامزد او رهایش نکند در یک ماه اول هیچ حرفی از نوع بیماری خود با او نزد و بعد از یک ماه او به علت بیماری خود به کما دیابتی رفت.
این کار وی باعث بی اعتمادی طرف مقابل شد و نامزد او دیگر تمایلی به ادامه رابطه نبود زیرا کاملا به او و خانواده اش بی اعتماد شده بود زیرا فکر می کرد آن ها در همه ی زمینه ها به او دروغ گفته اند. پس نگفتن بیماری هم می تواند مشکل ساز باشد.
در برخی بیماری ها مانند HIV كه مسری نیز هستند کار سخت تر می شود. فردی که به ایدز مبتلاست به شروع یک زندگی فکر نمی کند زیرا به افراد مختلفی پیشنهاد ازدواج داده است و در همان ابتدا پیشنهاد وی رد شده است. در این افراد پیدا کردن فردی با بیماری مشابه برای ازدواج راحت تر است زیرا تمام جنبه های بیماری را درک کرد است و دیگر نگران انتقال بیماری نیست.
در انجمن بیماری های مزمن سوال از افراد پرسیده شد که آیا با فرد مبتلا به بیماری های مزمن ازدواج می کنند؟ افرادی گفتند اگر عاشق شوند این کار را می کنند. عده ای دیگر بیان کردند اگر مسری نباشد با فرد بیمار ازدواج می کنند. برخی هم جواب نه محکمی دادند و گفتند حوصله دردسر ندارند.
آیا عاشق شدن برای زندگی با یک بیمار کافیست؟
اما آیا عاشق شدن برای زندگی با یک فرد بیمار کافیست؟ جواب این سوال منفی است. شاید در ابتدا بتوان با عشق یک رابطه را شروع کرد اما ادامه آن نیاز به صبر و تحمل دارد. با توجه به تحقیقی که در انجمن های بیماری های مزمن انجام شده است، ۷۵ درصد از ازدواج هایی که با بیماران مزمن سر گرفته است به طلاق منجر شده است زیرا با شناخت کافی بیماری ها شروع نشده است. (این آمار از سایت ها و انجمن ها گرفته شده است و منشا دقیق و علمی ندارد.)
برخی از بیماران مبتلا به بیماری های مزمن از ناامیدی و ناراحتی همیشگی همسر خود شکایت دارند. آن ها می گویند که همسر آن ها هیچ امیدی به خوب شدن آن ها ندارد. این می تواند به علت این باشد که فرد از روی دلسوزی و عدم آگاهی از بیماری با فرد ازدواج کرده است.
در افراد مبتلا به تشنج فردی که قرار است با آن ها ازدواج کند باید بداند در زمان تشنج بیمار چگونه خواهد شد و بعد از تشنج توان انجام کاری را نخواهد داشت. باید فردی با این بیماران ازدواج کند که بسیار محکم و استوار باشد تا علاوه بر حفظ روحیه خود به بیمار نیز روحیه دهد.
دکتر مک ریوز یک روانشناس در حوزه ی بیماری های مزمن می گوید اکثر بیماران با مشکل ترس از شروع رابطه و بعد از آن رها شدن دست و پنجه نرم می کنند. اما توصیه او به افراد این است که اگر فرد مناسب وی پیدا شود دیگر نگرانی در رابطه با این که نکند تشنج کنم یا اینکه به دلیل عوارض دارو چاق شوم یا هر چیز دیگر نخواهد بود. زیرا آن فرد شما را با وجود بیماری قبول کرده است.
منبع: پایگاه خبری نبض ما
سایت همسریابی...برچسب : نویسنده : شیدایی yahova144 بازدید : 422
چنین زنهایی را همه جا میبینید: در میوهفروشی، محلکار، زمین بازی یا جلو مدرسه ابتدایی.
زنهایی که اشکهای فرزندشان را از روی صورتشان پاک میکنند، زنهایی که بدون کوچکترین خودخواهی هر روز را بدون هیچ چشمداشت تشکر یا قدردانی خدمت میکنند، آنهایی که کار بیرون و تربیت بچهها را همزمان اداره میکنند، زنهایی هم شوهرانشان را میپرستند، زنهایی که حواسشان به خواستهها و نیازهای همه به جز خودشان هست. آنها زنهایی هستند که با آرامش در حال گرداندن جهاناند.
و اگر شما که این مقاله را میخوانید یک زن هستید، منظورمان خود شما هستید.
نگاه چشمانتان را خیلی خوب میشناسم. میدانم چه معنی دارد وقتی همه چیزت را میدهی و هیچوقت تصور نمیکنی که کافی بوده است. میدانم چه حسی دارد وقتی بیدار شوی و به این فکر کنی که تا آخر روز را با این حجم کار چطور باید سپری کنی. فقط باید بدانید که شما تنها نیستید.
شوهرها با شما هستم. ما به شما نیاز داریم. ما میدانیم که نمیتوانیم مسیر زندگی را به تنها طی کنیم. وقتی بیفتیم، به شما نیاز داریم که بلندمان کرده و کمکمان کنید که سر پا بایستیم. به شما نیاز داریم که اشک را از روی گونههایمان پاک کنید و آنقدر سفت در آغوشمان بگیرید که دیگر حتی نفس کشیدن برایمان سخت شود. به شما نیاز داریم که قوتی تحمل کردن زندگی سخت شد، آراممان کنید.
شاید برای مردها سخت باشد که بدانند چه باید بکنند. میدانم که گاهی پیدا کردن جملات درست کار سختی میشود. ما میخواهیم به شما کمک کنیم که کمکمان کنید. به همین دلیل از زنان سراسر دنیا خواستم که تصورشان را درمورد اینکه چطور شوهرانشان میتوانند در زمانهای سختی و استرس کمکشان کنند، بگویند. امیدوارم که این ایدهها برای شما هم مفید باشد.
۱. از مسئولیتهای او آگاه باشید.
چه همسرتان سر کار برود و چه خانهدار باشد، آیا میدانید که روزش را چطور سپری میکند؟ اگر نمیدانید از او بپرسید. برنامه کاری روزانه او مطمئناً پر از انبوه کارهایی فرای زمان و انرژی اوست. حواستان به نیازهای او باشد و ازخودگذشتگیهایش را قدردان باشید.
۲. قبل از عصبانی شدن خودتان را وارد جریان کنید.
بهترین زمان برای کمک کردن به همسرتان همین الان است. نباید منتظر بنشینید که ناامید و سرخورده و درهمشکسته شود تا به دادش برسید.
۳. شرکتکنندهای فعال باشید.
برای بچهدار شدن به دو نفر نیاز است. برای خوب بودن یک ازدواج هم به مشارکت هر دو نفر نیاز است. اداره خانه هم دو نفر میخواهد. سعی کنید در هر مرحله از زندگی خانوادهاید فعال باشید. کار کردن سخت است ولی وضعیت کاریتان به شما این اجازه را نمیدهد که از بار مسئولیتهای خانه شانه خالی کنید.
۴. سعی نکنید مشکلاتش را حل کنید.
فقط گوش کنید. این تنها کاری است که لازم است انجام دهید. و اگر بخواهد راهحلی برایش پیدا کنید، مطمئن باشید که خودش از شما میخواهد.
برای خوب بودن یک ازدواج به مشارکت هر دو نفر نیاز است
۵. در آغوشش بگیرید.
بچهها را به کاری سرگرم کنید و بعد همسرتان را در آغوش بگیرید و به او بگویید که چه اندازه دوستش دارید. او را محکم در آغوش بگیرید و بگذارید اگر خواست در آغوشتان گریه کند.
۶. بگذارید تا زمانی که میخواهد برایتان حرف بزند.
گاهیاوقات بهترین راه برای انگیزه یافتن دوباره یک زن این است که همه افکارش را بیرون بریزد. بگذارید همسرتان درمورد احساسات و مشکلات خود با شما حرف بزند. با او همدلی کنید. خوب به حرفهایش گوش دهیداز او سوال بپرسید و کاملاً فعالانه با او گفتگو کنید.
۷. شریکش باشید.
ازدواج یعنی شریک شدن یک زندگی با هم. یعنی به دوش کشیدن دشواریهای زندگی همدیگر. یعنی گریه کردن با هم، خندیدن با هم. یعنی حمایت کردن از همدیگر در مواقع سختی. ازدواج یعنی دوست، پشتیبان و عاشق هم بودن. شما فقط دو انسان که با هم زندگی میکنند نیستید، شما یک اتحاد زیبا از دو انسانی هستید که میخواهند تا آخر عمر همدیگر را دوست داشته باشند.
۸. به او امید بدهید.
تشویقش کنید. به او بگویید که چه ویژگیهایش را دوست دارید. کاری کنید نقاط مثبت را هر موقعیتی ببیند. وقتی ناامید و خسته است، به او امید و انگیزهی دوباره دهید.
۹. مفید باشید.
عادت کنید همیشه چشمتان به دور و بر خانه باشد تا چیزی که نیاز به تعمیر دارد را درست کنید. آیا ظرفشویی پر از ظرف است؟ لازم است سگتان را برای پیادهروی بیرون ببرید؟ لامپهای لوستر سوخته است؟ نباید صبر کنید تا همسرتان به شما بگوید، خودتان زودتر دست به کار شوید!
۱۰. بگذارید یک روز را فقط مختص خودش داشته باشد.
هیچ چیز بیشتر از یک مانیکور، پدیکور، اصلاح موها، ماساژ و یک لباس جدید به خانمها حس خوب نمیدهد. بگذارید یک روز دیرتر از خواب بیدار شود، یک حمام داغ بکند و تا آخر روز را تنها به کارهایی که خودش دوست دارد سپری کند. از او حمایت کنید و سعی کنید کارهای روزانهاش را آن روز به گردن بگیرید تا او بتواند بدون دغدغه به خودش برسد.
۱۱، برایش دعا کنید.
درست قبل از خواب، با هم کنار تختتان زانو بزنید و دست در دستهای همدیگر دعا کنید. به خدا بگویید تا چه اندازه همسرتان را دوست دارید و بگذارید بداند که چه چیزهایی را در او تحسین میکنید. از خداوند کمک بخواهید. از او بخواهید که نشانتان دهد که چطور میتواند همسر بهتری باشید و از خداوند برای همسرتان آرامش بخواهید.
۱۲. از او بپرسید که چطور میتوانید به او کمک کنید.
همسرتان میداند که شما برای کمک کردن به او چه میتوانید بکنید. مطمئن باشید خیلی بیشتر از آنچه فکر میکنید خوشحال خواهد شد. چون میدانید چرا؟ او هم شما را خیلی دوست دارد و هر روز برای کمکهایی که به او میکنید قدردانتان خواهد بود.
منبع: مردمان
سایت همسریابی...برچسب : نویسنده : شیدایی yahova144 بازدید : 411
جمله معروفی هست كه میگوید: درون زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نكنید. وقتی قرار است مهمان به خانه شما بیاید، همهچیز سیقه را مرتب میكنید. زندگی، شخصیت و روابط دیگران هم تزئینشده و مرتبشده، در معرض دید شما قرارمیگیرد پس بهجای خیرهشدن به دیگران و مقایسه آنها با همسرتان، به كسی كه انتخاب كردهاید، احترام بگذارید.
هر کدام از شما دوست دارید برای شریک زندگیتان «یگانه» باشید.زمانی خانه بزرگ یا كوچكتان، خانهای واقعی میشود و حس آرامش را به شما القا میكند كه هر دوی شما بدانید همانطور كه هستید، درنظر شریك زندگیتان بهترین است و برای دوست داشتن سیقهو دوست داشتهشدن، نیازی نیست تغییر كنید و یا شبیه فرد دیگری شوید. اما گاهی عادت به «مقایسهكردن» پایش به رابطهتان باز میشود و زنگ خطری است برای اینكه حس خوشایند باهم بودنتان تغییر كند.
همیشه پای یك تفاوت در میان است
به سر انگشتهای خود خوب دقت كنید. انگشتان شما آنقدر منحصر به فرد است كه در دنیا شخص دیگری پیدا نمیشود كه شیارهای سرانگشتش با شما مطابقت كند. وقتی این تفاوت را میپذیرید، سیقهچطور تفاوت بین همسرتان با همسر دوستتان را قبول ندارید؟
تا بهحال از اینكه چرا گلها رنگهای مختلف دارند یا هر ماده غذایی بو و طعم متفاوتی دارد، تعجب كرده و یا عصبانی شدهاید؟ تفاوتهاست كه دنیا را زیباتر میكند. وقتی صحبت از دنیای انسانها و روابط به میان میآید، اصل تفاوتهای فردی مهمترین چیزیست كه باید بپذیرید. همانطور كه شما هم با همجنسان همسن و سال خود تفاوتهای زیادی در عادات، علایق و روش زندگی دارید، همسرتان هم از این قاعده مستثنی نیست.
اگر همسر خواهر شما اهل گشت وگذار و عاشق جوركردن بساط آتش و جوجه و تفریحاتی از این مدل است، دلیلی ندارد كه همسر شما هم همینطور باشد. چهكسی گفته است نشانه یك مرد خوب، علاقه به پیكنیكهای آخر هفته است؟
شاید خواهرتان در دلش از اینكه مجبور است هر آخر هفته بار و بندیل ببندد و با بچههای كوچك راهی طبیعت شود چندان دلخوشی نداشته باشد. شاید هم این صفت خیلی خوبی برای یك مرد باشد اما همسرتان كه قرار نیست جامع همه خوبیها باشد، مگر خود شما چنین هستید؟
علایق و تواناییهای همسر شما با تمام آدمهای دنیا متفاوت است و این اصلا به معنی بدبودن او نیست. هرگاه چنین فكری به سراغتان آمد، به سرانگشتان خود نگاه كنید و با خود بگویید تفاوتهاست كه دنیا را زیبا میكند.
یك تابلوی «مقایسه ممنوع» در ذهنتان نصب كنید
همهچیز از ذهن شما شروع میشود. سیقه وقتی همسرتان به خانه میآید و طبق توصیه شما میوه خریده اما در كیسهها، میوه خراب هم وجود دارد، طبیعی است كه شما از اینكه همسرتان نمیتواند اجناس خوب و نامرغوب را از هم تشخیص دهد، ناراحت شوید اما طبیعی نیست كه به او بگویید برادرت همیشه بهترین میوهها را میخرد.
اینكه همسرتان دقت در خرید میوه ندارد، میتواند علتهای مختلفی داشته باشد. شاید در طول زمان و با همراهی او در هنگام خرید، این مشكل حل شود، شاید هم تا آخر خریدكننده خوبی نباشد اما علت اصلی مشكل آنجاست كه شما فكر میكنید مرد ایدهآل كسی است كه بتواند هندوانه خوب را سوا كند.
برای اینكه دست از مقایسه همسرتان با دیگران بردارید، باید روی ذهنتان كار كنید. وقتی میگوییم مقایسهكردن را خاتمه دهید، منظور مقایسه مثبت نیست.
اگر شما همسرتان را در ترازویی با دیگران بگذارید و از سنگینی كفه خوبیهایش حس خوبی داشته باشید، اتفاقا بهترین كار را كردهاید اما وقتی صحبت از نقطهضعفهای همسرتان است و شما ذرهبین برمیدارید و مشكلات او را با نقاط قوت دیگران مقایسه میكنید، طبیعی است كه از او ناامید شوید. آن وقت است كه آژیرخطر رابطهتان به صدا درمیآید.
روی ذهن خود كار كنید. درست مانند برنامههای تغییر رفتار، باید مدام در حال مراقبه باشید. نمیتوانید كل روز به كاستیهای همسرتان در مقایسه با تواناییهای دیگران فكر كنید اما زمانی كه به خانه برمیگردید، از اینكه خانهتان مانندخانه برادرتان مرتب و با سلیقه نیست، شكایت نكنید. تا چیزی در ذهن شما اتفاق نیفتد، به زبانتان جاری نمیشود.
درون زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نكنید
خود را جای دیگران بگذارید
شما و همسرتان قرار است تا آخرین روز كنار هم باشید؛ همسر و همسفر تمام لحظات زندگی. اگر بخواهید عزیزترین آدم زندگیتان را در كفه ترازو بگذارید و مدام او را در قیاس با دیگران بسنجید، حس بدی را به او خواهید داد كه در این صورت در رابطه با شما نمیتواند احساس امنیت داشته باشد.
بهتراست از فرمول طلایی گذاشتن خود در جای دیگران استفاده كنید. در اینباره امامعلی(ع) میفرماید: «آنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران هم نخواه. سیقه با دیگران چنان رفتار كن كه دوست داری با تو رفتار شود.»
اگر فقط به همین یك نكته در زندگی مشتركتان دقت كنید، خیلی زود خانهتان همان بهشت پر آرامشی میشود كه دوست دارید. در مورد مقایسه همسرتان نیز بهتر است این نكته را رعایت كنید. آیا دلتان میخواهد مدام شوهر شما از زنهای دیگر تعریف كند و كاستیهایتان را به رختان بكشد؟ مثلا بگوید همسر دوستم چقدر دستپخت خوبی دارد اما تو نمیتوانی مانند او آشپزی كنی.
به سر انگشتهای خود خوب دقت كنید. انگشتان شما آنقدر منحصر به فرد است كه در دنیا شخص دیگری پیدا نمیشود كه شیارهای سرانگشتش با شما مطابقت كند. وقتی این تفاوت را میپذیرید، چطور تفاوت بین همسرتان با همسر دوستتان را قبول ندارید؟
اگر دوست ندارید این جمله را بشنوید پس به شوهرتان هم نگویید شوهر خواهرم چنین چیزی را خریده یا برای سفر چنان برنامهای را ریخته است و تو اصلا به فكر رفاه و آسایش من نیستی. هرگاه میخواهید همسرتان را مقایسه كنید، بهخودتان بگویید: آیا من هم دوست دارم او مرا باكسی مقایسه كند یانه؟
گاهی دور، گاهی نزدیك دورنمای زندگی دیگران، چیزی است كه باعث میشود شما درگیر مقایسه شوید درحالیكه ممكن است نمای نزدیك آن كاملا متفاوت باشد. آنقدر متفاوت كه به این نتیجه برسید زندگی خودتان و شرایط موجود بسیار بهتر از چیزی است كه آرزویش را دارید.
مقایسه؛ قدم اول فاجعه
اگر عادت دارید همسرتان را با دیگران مقایسه كنید و در نظرتان این كار برای زندگی مشتركتان چندان مضر نیست بهتر است بدانید كه در نهایت شما برای تكرار این عادت، افرادی از جنس مخالف را در كنار همسرتان میگذارید، خوبیهای آنها را در نظر میگیرید و در مقابل، كمبودهای همسرتان را بررسی میكنید و در بسیاری مواقع این تفاوت را هم به رویش میآورید.
شاید بعضی از افرادی كه با همسر شما مقایسه میشوند، پدر، برادر، مادر یا خواهرتان باشند اما در بیشتر مواقع، آنها دوستان همسر، همكاران، همسران دوستان و در مجموع افرادی نامحرم از جنس مخالف هستند.
اگر این مقایسه شما مخصوصا در مرحله ذهنیاش زیاد اتفاق بیفتد، میتواند باعث شود فردی كه به اشتباه در نظر شما «گل بیعیب» است، برایتان اهمیت پیدا كند و این مقدمهای باشد برای اینكه در رفتارتان هم این احساس نشان داده شود.
در ادامه ممكن است همسرتان بفهمد، خود آن شخص متوجه شود و یا هر اتفاق دیگری كه زمینه بیوفایی به شریك زندگیتان را فراهم آورد رخ دهد. «گل بیعیبی» كه از این مقایسههای ذهنی ایجاد میشود، در حقیقت آدمی است با خوبیها و بدیهای خودش كه شما از بسیاری از رفتارهای او آگاه نیستید. سیقه اما عادت به مقایسهكردن این حس را در شما ایجاد میكند كه او در همه جنبهها برتر از همسر شماست؛ زیرا یك طرف ترازوی شما همسرتان قرار دارد كه بهخاطر ارتباط خیلی نزدیك، با معایبش بهخوبی آشنا هستید. همین مقایسهكردن ساده میتواند تا مرز بیمهری به همسر و خدای نكرده بیوفایی به او هم بینجامد؛ پس با این عادت خیلی جدی مبارزه كنید.
منبع: همشهری
سایت همسریابی...برچسب : نویسنده : شیدایی yahova144 بازدید : 424
خیلیها تصوری دور از واقعیت از ازدواج دارند و فکر میکنند بعد از ازدواج وارد قصری رویایی میشوند، در صورتیکه قبل از ازدواج باید بدانند با ازدواج مسئولیت یک زندگی را بهعنوان «زن زندگی مشترک» یا «مرد زندگی مشترک» به عهده میگیرند و مسئولیتهایشان بیشتر میشود. بنابراین بهتر است چشمبسته و بدون آگاهی وارد زندگی مشترک نشوند تا خود آمادگی لازم را برای اتفاقهای پیشبینی نشده زندگی داشته باشد.
برای آمادگی قبل از ازدواج لازم است فرد هدفش را از زندگی مشترک مشخص کند و به این ترتیب است که میتواند زندگی مشترک آرامتری داشته باشد. بدیهی است وقتی فرد در کنار همسرش آرامش داشته باشد، میتواند زندگی شادی را هم تجربه کند.
همین که افراد در درجه اول نسبت به خودشان و خواستههایشان آگاهی داشته باشند و در درجه بعد بتوانند شناخت خوبی نسبت به طرف مقابل پیدا کنند و با کمک هم خواستههایشان را برآورده کنند، زندگی مشترک شادی را تجربه خواهند کرد.
هر قدر شما خود آگاهی بیشتر و دانش کافی از ازدواج و خواستههایتان داشته باشید، احتمال گزینش همسر مناسب و عملی شدن خواستهها در زندگی مشترک بیشتر شده و آرامش و نشاط بیشتری را کنار همسرتان تجربه خواهید کرد.
چطور خودمان را بشناسیم؟
منظور از خودآگاهی این است که افراد بتوانند شناخت درستی از خود داشته باشند یا با کمک افراد پخته و باتجربه که در مواقع حساس زندگی خود تصمیمهای درستی میگیرند، به این شناخت برسند و تصمیم درستی بگیرند.
به جز این می توانید از اطرافیان خود بخواهید که رفتارتان را نقد کنند تا متوجه شوید که دیگران چه برداشتی از طرز برخورد و رفتارهایتان دارند و به این نحو، خود را بهتر بشناسید. چنین اقداماتی نشان میدهد که حرکتی رو به جلو را آغاز کرده و قصد پیشرفت دارید. البته باید حواسمان باشد که همه آدمها صلاحیت نقد رفتار دیگران را ندارند و گاهی ممکن است اطرافیان قضاوت درستی از رفتار دیگران نداشته باشند؛ بنابراین تن سپردن صرف به حرفهای دیگران هم توصیه نمیشود.
خیلی از ما در زمان انتخاب همسر ممکن است تحت تاثیر احساسات، بسیاری از معیارهای مهم را نادیده بگیریم یا تصور کنیم که بعد از ازدواج میتوانیم همسرمان را تغییر دهیم. نباید فراموش کرد که تغییر افراد، آن هم در سطوح وسیع، غیرممکن است، مگر اینکه خود فرد بخواهد که تغییر کند، اما در بسیاری مواقع افراد احساس نمیکنند که نیاز به تغییر دارند و همین امر باعث شروع بسیاری از مشکلات و از بین رفتن شادی و نشاط زندگی مشترک میشود. اینجاست که معیارهای انتخاب، تناسب و کفویت مطرح می شود.
شبیه هم، اما نه کپی یکدیگر
در ازدواج قرار نیست زوج ها دقیقا کپی برابر اصل یکدیگر باشند. قرار هم نیست که آنقدر تفاوت داشته باشند که در نقطه مقابل هم قرار بگیرند. بهترین حالت در انتخاب همسر همسانی است.
همسانی یعنی داشتن وضعیت مشترک میان دو فرد که آنان را بسوی یکدیگر جذب می کند و پیوند وصلت آنها را استوارتر می سازد. و بهتر است بدانیم نا همسانی میان دو فرد سرچشمه کشمکشهای خانوادگی است و سنت مهمترین عاملی است که انسان را بسوی انتخاب همگونان خویش می راند و شالوده مستحکم ازدواج های کم و بیش همسان را قوام می بخشد. اما برای درک بیشتر باید انواع همسانی که در عصر ازدواج همگون، دخیل هستند برشمرد.
1) همسانی بر مبنای ویژگی های جغرافیایی
امکان انتخاب به معنای امکان برخورد است و نزدیکی محل سکونت خود به منزله گونه ای مقدمه و زمینه ای برای وصلت است و تا برخورد صورت نگیرد انتخابی نیز در کار نیست. همجواری به عنوان یکی از اصول انتخاب این امکان را به شما می دهد که با فرد دلخواه خود که همسایه هستید وصلت کنید چرا که افراد ی که در یک محل زندگی می کنند در بسیاری از صفات و عادات همگون هستند، مثل دیدگاه مذهبی، فرهنگی و حتی اقتصادی.
2) همسانی سنی
همسانی سنی را باید به عنوان یک ضریب مهم همسان همسری دانست، نزدیکی محل سکونت و شباهت برخی ویژگی های فیزیکی مانند رنگ پوست و اندازه قد آن چنان کافی نیستند که دو فرد را به پیوند زناشویی وادارند، اما نزدیکی سن یکی از بنیانی ترین آنهاست، چون انتظارات شیوه نگرش اشخاص در سنی مختلف فرق می کند، لذا تفاوت وسیع سنی با خود تفاوتهای وسیع فرهنگی و جهان بینی را به همراه خواهد آورد.
3) همسانی از دیدگاه اجتماعی- تحصیلی
همگونی حرفه ای همسران مستلزم همتایی و تطابق سطح تحصیلات آنهاست. همسان همسری از نظر تحصیلی همه جا به نفع زن صورت می پذیرد بدین معنا که موجبات ارتقای زن را فراهم می سازد. تحصیلات همچون شاخصی در نوع فرهنگ و اندیشه جهان بینی انسانهاست پس شخصیت تحصیلی به معنای تشابه دیدگاه ها نیز هست.
4) همسانی از نظر امور ذهنی و معنوی
زن و شوهر باید پیش از آنکه به یک سطح فرهنگی نزدیک نه حتی همگون برسند، هر دو از سطح هوشی همانند برخوردار باشند سپس می توان پنداشت که از نظر هوشی همسرگزینی اجتماعی و فرهنگی در درون خود مستلزم همگونی همسران است، زنانی که شوهران خود را کم هوش تر از خود می دانند، خوشبختی بی رمق تر و بی جان تری از دیگران احساس می کنند و خوشبختی مردان هنگامی کاملاً تحقق خواهد یافت که همسران خود را از نظر هوشی با خود برابر بیابند. تفاوت وسیع هوشی میان زوجین تمایز رفتار استدلال، حتی عقاید را موجب خواهد شد.
از سوی دیگر، مذهب یکی از مهم ترین جلوه های ذهن انسان است که از سرچشمه های معنوی و الهی تغذیه می کنند؛ زناشویی میان زن و مردی که مذاهب مختلف و حتی اختلافاتی در یک مذهب دارند، به دشواری هایی شخصی و خانوادگی گوناگون می انجامد و حتی با اراده استوار نمی توان از آنها پرهیز کرد، زیرا باورهای مذهبی همیشه و در همه جا سرچشمه بنیادین تلقیات جمعی بوده اند و البته این تلقیات خود نمودار و نمایشگر اخلاقیات یک قوم درباره زن و مرد است.
منبع: زندگی مثبت، همشهری
برچسب : نویسنده : شیدایی yahova144 بازدید : 470